مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)
مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)

عمل و عکس¬العمل از نگاه مولوی در مثنوی

 

چکیده

در قانون طبیعت هر عملی را عکس العملی است . این اصل در تعالیم مذهبی دارای اهمیت فراوان بوده، در قرآن و حدیث نیز بیان گردیده است. بازتاب اعمال در ابعاد گوناگون می تواند دارای انعکاس دنیایی باشد؛ یا کیفر و پاداش آن به جهان دیگر موکول شود. مثنوی مولوی یکی از متون عرفانی و دینی است که تعالیم الهی در آن جمع گردیده است. در این پژوهش انواع عمل نیک و بد و اثرات آنها از دیدگاه مولوی بررسی و طبقه بندی شده است و نتیجه این است که  مولانا در این کتاب ضمن تأکید بر اختیار انسان، اعمال او را دارای بازتاب بیرونی و درونی می داند. مولوی در مثنوی خود بیش از آن که به ثواب اخروی معتقد باشد، به بازتاب اعمال در دنیا پرداخته است. از دیدگاه وی، اعمال دارای تبعات بیرونی و درونی، مادی و معنوی است و قانون طبیعت در این مورد خطا نمی کند و گاهی شعاع تأثیر اعمال، به اعقاب نیز می رسد.

کلید واژه­ ها: مثنوی معنوی، نیت، عمل، عکس­ العمل.

 

  

1.مقدمه

زمین، به عنوان دنیایی که انسانها در آن مورد آزمایش الهی قرار می گیرند، دارای مجموعه ای از قوانین و مقرراتی است که بر آن حاکم است . برخی این قانون را نظام احسن نامیده اند و منظور از آن نظامی است که قوانین آن خطا پذیر نیست و هر عملی را عکس العملی هست. اعمال انسانی در دنیا دارای نمود بیرونی و درونی است . اعمال بیرونی کارهایی است که توسط اعضای بدن انجام می گیرد یا مربوط به امور دنیوی است و اعمال درونی عبارت از افکاری است که در سر انسان وجود دارد که می توان از آن با عنوان «نیت»یا «خواسته ی قلبی» یاد کرد. در تعالیم دینی برای اعمال، اعم از درونی و بیرونی پاداش و عقاب در نظر گرفته شده است. پاداش و کیفر اعمال بر اساس همان قانون لا یتغیر، عبارت از بازگشت آثار اعمال است نه چیزی در خارج از آن . تعالیم الهی که برای راهنمایی انسان توسط پیامبران ابلاغ شده در راستای این هدف است که اعمال خود را با قوانین تنظیم شده در زمین، هماهنگ کرده بر خلاف آن عملی مرتکب نشویم. به عبارتی«خداوند به مقتضای حکمت خود، برای وصول به حق راه ها و اسبابی را فراهم ساخته که یکی از مهمترین آنها عمل و انجام تکالیف دینی است . نادیده گرفتن این اسباب امری بر خلاف سنت آفرینش و به منزله نفی حکمت الهی است. »(فروزانفر، 1377:ج2: 368-369) و البته نفی حکمت الهی همان نادیده گرفتن قانون حاکم بر طبیعت است که تبعات دنیایی و اخروی، درونی و بیرونی دارد.

از آیات قرآن معلوم می شود اعمال در زندگی انسان ها اهمیت فراوانی دارد و در آیات دیگری نتایج اعمال را نیز یادآور شده است . در آیه ی 42 سوره انعام خداوند تأکید می کند که بر اقوامی، رسولانی نازل کرده؛ اما به سبب نافرمانی آنها، بلایایی نازل نموده و هلاکشان ساخته است.« وَلَقَد اَرسَلنَا اِلَی اُمَمٍ مِن قَبلِکَ فَأَخَذ نَاهُم بِالبَأسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعُون.» اما همین بلایا نیز معلول گناهانی است که مرتکب شده اند . پاداش و کیفر اعمال، تنها در آخرت نیست؛ بلکه به واسطه همین قانونگذاری دینی، برخی از اعمال از سوی حاکم جزا داده می شوند؛ چه عملِ شر موجب زیان رساندن به جامعه باشد و چه زیان برای خود او باشد، برای آن کیفرهایی دنیایی نیز در نظر گرفته شده است. در اینجا بحث از اعمالی است که مشمول قانون جزا نیست و یا پنهانی انجام می شود و در ظاهر پیگردی ندارد؛ اما آثار آن در جای دیگری ظاهر می شود. بر اساس آیات قرآن و روایات هر عملی چه نیک و چه بد دارای آثاری است. در قرآن نیز آیه ی «فَمَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَه وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهٍ خَیراً یَرَه» مبیّن همین اصل است که اثر عمل در هر صورت به همان اندازه باز می گردد. اگر در دنیا نباشد، در آخرت این اتفاق می افتد .

همین مطالب است که به ادبیات منظوم و منثور ما راه یافته است. مولوی شاعر عارف مسلک ایران با استفاده از پشتوانه ی دینی و اطلاعاتی که از قرآن و حدیث دارد، مثنوی خود را سروده است؛ بنابراین در ابیات تعلیمی و حکمی و بیشتر حکایاتش مطالب مهمی از همین قواعد دینی و قوانین حاکم بر جهان  می آورد. مولوی دنیا را کوهی می داند که اعمال انسان همچون پژواک صدا در آن می پیچد و سپس به خودش باز  می گردد :

این جهان کوهست و فعل ما ندا         سوی ما آید نداها را صدا

                                                                   (مولوی، 1373:ج1: 11)

به گفته جلال الدین همایی« در مثنوی، عمل انسان هر چند ذاتاً مستلزم حصول نتیجه نیست؛ اما شرط حصول است، پس نمی توان به هر دلیلی از عمل امتناع ورزید.»(همایی، 1362: ج2: 753)

مولوی در غزلیاتش نیز به این قضیه اشاره می کند که هر فعلی جزایی دارد و هر چه بکاری همان را نتیجه می دهد:

به سوی باغ بیا و جزای فعل ببین     شکوفه لایق هر تخم پاک در اظهار

                                                                   (مولوی، 1384: 448)

به قولی «در مثنوی شأن حقیقی انسان، عمل است . چه، خداوند هر آدمی را به عمل الزام کرده است .»(اکبرآبادی، 1386: ج4: 1662)

مولوی آفرینش اعضای بدن انسان را دلیل بر اختیار دانسته است:

خواجه چون بیلی به دست بنده داد                 بی زبان معلـوم شد او را مراد

دست همچون بیل اشارت های اوست               آخراندیشی عبارت های اوست

(مولوی، 1373:ج1: 40)

به تعبیر فروزانفر، مولوی در داستان شیر و نخجیران، تأکید می کند، «عمل در طریق حق، حق است و مطابق واقع. دوا خوردن و علاج مرض نیز حق است و اگر آدمی در حال دردمندی و بیماری به دارو توسل می جوید هم به خدا توسل می جوید و مطابق حکمت او عمل کرده است .»(فروزانفر، 1377: ج1: 385)

در این پژوهش با توجه به دیدگاه های مولوی، به بررسی بازتاب اعمال در مثنوی می پردازیم. برای این کار شش دفتر مثنوی در نظر گرفته شده و اعمال به دو شاخه اعمال مثبت و اعمال منفی تقسیم شده و تبعات هر یک از دیدگاه مولوی بیان شده است.

1-1.پیشینه پژوهش

درباره بازتاب اعمال از دیدگاه مولوی تا بحال پژوهشی انجام نگرفته است؛ اما کتابها و مقالاتی راجع یه بازتاب اعمال از نظر آیات احادیث به نگارش درآمده است از جمله می توان به کتاب های «بازتاب اعمال در آیات و روایات» نوشته ی نور الله علیدوست خراسانی و «بازتاب عبادات در ادیان آسمانی»نوشته ی مریم فانی اشاره کرد.پایان نامه ای نیز با عنوان«پیامدهای دنیوی اعمال در قرآن » توسط شهناز سادات جعفری به راهنمایی محمد علی لسانی به نگارش در آمده که در سال 1378 در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی از آن دفاع شده است.

2.بحث و بررسی

2-1.بازتاب اعمال مثبت از دیدگاه مولوی

2-1-1.دعا کردن

دعا کردن از امور معنوی محسوب می شود و نتایج خوبی هم به بار می آورد . در فرهنگ دینی دعا اهمیت فراوانی دارد . دعا در معنی لغوی «خواست» است و خواهش از کسی که قدرتی بی مانند دارد در دعا کردن محقق می شود به همین سبب مولوی در داستان اعرابی و زن او هنگامی که مرد کوزه ی آبی را به سوی خلیفه می برد یکی از دلایل سالم رسیدن کوزه را نتیجه دعا های زن می داند:

       از دعـــــاهــای زن و زاری او                  وز غم مــرد و گرانباری او

سالم از دزدان و از آسیب سنگ                 بـرد تا دارالخلافه بی درنگ

                                                                                       (مولوی، 1373:ج1: 112)

دعا کردن در درمان بیماری های معنوی اثر دارد. مولوی به کسی که به دیگر ان حسودی می کند و نمی خواهد چراغ کسان دیگر افروخته باشد یا نمی خواهد دیگران کمالی داشته باشند می گوید برای دفع این حسد از خدا کمک بخواه :

از خـدا می خواه دفع این حسد         

تا خــدایت وارهاند از جـسد

مر تو را مشغولیـی بخشد درون

که نپردازی از آن سوی برون

 

                   از خـدا می خواه دفع این حسد          تا خــدایت وارهاند از جـسد

مر تو را مشغولیی بخشد درون          که نپردازی از آن سوی برون

                     

موارد دیگری از تاثیر دعا را در داستان پادشاه و کنیزک(ج1 :6) و پسر پادشاه و جادوگر می توان دید.  (ج1: 780)

2-1-2. ریاضت کشیدن

ریاضت کشیدن یکی از مطالبی است که در اصول بسیاری از مشایخ می توان دید و این بیشتر سفارش به کم خوردن و پرهیز از لذت هاست درباره ی ابویزید بسطامی می نویسد:

«ابویزید را پرسیدند به چه یافتی این پایگاه را، گفت بشکمی گرسنه و تنی برهنه»(قشیری، 1388: 38) ابو سلیمان دارانی نیز درباره ی کم خوردن چنین می گوید:«هرچیزی را زنگاری است و زنگار دل بسیر خوردن است.»(همان:41)احمد بن عیسی گوید از یحیی{معاذ رازی} شنیدم گفت زاهد چون بود آنکه او را ورع نبود متورع باش از آنچه تو را نیست پس زاهد شو»(همان:43)

مولوی برای صوفیه و ریاضتهای آنان ارزش زیادی قائل است و حکایاتی که نقل می کند مشخصه دیدگاه اوست . به نظر وی هر گاه کس خود را برای خدا خالص کند صاحب کرامت می شود و هر کار خارق العاده ای از او بر می آید چنانکه شخصی شیخی را مورد تهمت قرار داد که او شراب می خورد و او را بر سر بام برد تا نشانش دهد که شیخ مشغول باده خواری است ؛ اما شیخ آنها را بر سر کوزه های شراب برد و نشانشان داد که همه تبدیل به عسل شده اند (مولوی، 1373،ج1 :356-361)

گفت پیغمبر که از بهر مهان                   حق نجس را پاک گرداند بدان

...کاو اگر زهری خوری شهدی شود            تو اگر شهدی خوری زهری بود

 (همان:287)

ریاضت کشیدن و تحمل سختی ها، به نظر مولوی امتحان خداوند است برای این که مومن را مانند نقره و طلا در کوره ذوب شود و ناخالصی اش برطرف شود:

بهر آن است این ریاضت وین جفا          تا برآرد کوره از نقره جفا

بهر آن است امتحان نیک و بد              تا بجوشد بر سر آرد زر زبد

(همان:12)

2-1-3.صبر کردن

صبر در لغت به معنی شکیبایی است. در اصطلاح صوفیانه صبر«لازمه ی فقر و موجب استواری توبه و توکل است. چه دل برگرفتن از آنچه سالک را از حق به خود مشغول می­دارد و شکیبا بودن در برابر دشواری­های راه، هر دو مقتضی صبر است بدون التجا به اسباب.»(رجایی بخارایی،1364: 371) معنی صبر صوفیانه در مصباح الهدایه نیز چنین آمده است:« معنی صبر در عرف حبس مرید است از مراد منهی­عنه یا ربط کاره بر مکروه مأمورٌ و اثبات این مقام بعد از مقام فقر از آن جهت افتاد که از جمله انواع صبر یکی صبر است بر فقر. و صبر یکی از دو قاعده ی ایمان است.»(کاشانی،1323: 379) به نظر مولانا صبر نقش مهمی در رساندن انسان به مقام فنای فی الله دارد به این ترتیب که کسی که می خواهد به این مقام برسد باید در برابر گرایش های نفسانی مقاومت کند تا همانگونه که سنگ تیره در برابر آفتاب مقاومت می کند و مبدل به لعل می شود انسان نیز اگر چنین مقاومتی از خود نشان دهد از وجود نفسانی اش کم می شود و صفات و هستی خداوند در او تجلی می کند :

صبر کن اندر جهاد و در عنا                دم به دم می بین بقا اندر فنا

 (مولوی،1373:ج5: 722)

از نظر مولانا انسان به هر جایگاهی که برسد به خاطر صبر کردن است وی معتقد است حتی لباسی که تن انسان است به واسطه صبر به دست آمده است  و کسی هم که برهنه است به خاطر نداشتن صبر است :

هر که را بینی یکی جامه در است                   دان که او آنرا به صبر و کسب جست

            هــر که را دیدی برهــنه و بی نوا       هست بـــر بی صبـــری او آن گــوا

                                                                                                   (همان:ج5: 871)

تا کشی خندان و خوش بار حرج                         از پی الصــــبر مفتاح الفــــرج

                           (همان: 871)

2-1-4.همت و حرکت

درداستان اعرابی ای که کوزه آبی را پیش خلیفه می برد به طور غیرمستقیم اینطور فهمیده می شود که  نتیجه حرکت کردن اعرابی به سوی دارالخلافه و بردن هدیه ای کوچک، این بود که از سوی خلیفه کمک بزرگی به او شود . گر چه این حکایت تمثیلی برای حرکت بنده به سوی خداست که پیشتر هم ذکر شد که خداوند چند برابر پاسخ می دهد اما در هر دو حالت حرکتی اتفاق می افتد که نتیجه ای مثبت به همراه دارد .

در قصه طوطی و بازرگان مولوی بحثی معنوی را مورد نظر دارد که خلاصه اش این است که اگر بنده یک قدم به سوی خدا بردارد خداوند صدها قدم او را به خود نزدیک می کند:

هر دمش صد نامه صد پیک از خدا                     یا ربــــی زو شصت لبیــک از خدا

                                                                                                     (همان:80)

در حکایت کودک حلوا فروش نیز گر چه ناله و زاری طفل را موجب رحمت خداوند می داند، به طور غیر مستقیم به این اصل اشاره می شود:

   تا نگرید کـــودک حلــوا فروش                       بحـر رحمت در نمی آید به جوش

    ای برادر طفل طفل چشم توست                      کام خود موقوف زاری دان نخست

                                                (همان:ج1: 179)

مولوی نتیجه می گیرد که باید برای رسیدن به مقصود همت کرد و یکی از کارهایی که انسان را به مقصد می رساند گریستن است . وی طفل را تمثیلی برای چشم می داند که باید بگرید تا رحمت خداوند شامل صاحب چشم شود .

2-1-5. ایثار مال  و جان

ایثار در فرهنگ اسلامی اهمیت زیادی دارد و موجب اثرات فراوان معنوی و مادی است . هجویری در کشف المحجوب می گوید:«حقیقت ایثار این است که در صحبت، حق صاحب نگه دارد و از خود برای او بگذرد و رنج خود را برای راحت او انتخاب کند .»(هجویری، 1926: 287)

مولوی در اینجا ایثار مال را مطرح می کند و می گوید کسی که از مال خود ایثار کند، نتیجه اش این است که در زمان نیاز، دیگران هم به او کمک می کنند و اگر در راه خدا جان بدهی خداوند در عوضش جانی به تو می دهد؛ پس نتیجه ی این عمل معنوی، هم می تواند برخورداری مادی باشد و هم برخورداری معنوی . اما در هر صورت این کار باید در راه خدا باشد:

نان دهی از بهر حق نانت دهند               جان دهی از بهر حق جانت دهند

گر بـریزد برگهـــای این چنـار                برگ بی برگیش بخشــد کردگار

              گر نماند از جود در دست تو مال              کی کنـــد فضل الاهت پایمــال

                                          (همان:ج1: 92 )

کاشتن گر چه موجب از دست رفتن ظاهری غله می شود اما نتیجه اش سبز شدن دوباره و بهره بردن چند برابری است. مولوی ایثار را از نوع کاشتن بذر می داند که چند برابرش عوض داده می شود :

             هر که کارد گردد انبـارش تهی               لیـــک اندر مزرعــــه باشد بهــی

وانکه در انبار ماند و صرفه کرد               اشپش و موش و حوادث هاش خورد

(همان:92)

2-2.بازتاب اعمال منفی در مثنوی

از نظر مولوی، اعمال بد همچون خار بنی است که هر روز محکمتر می شود ، هم مردم را عذاب می دهد و هم خود انسان از آن خلاصی نمیابد. قصه ی مرد گل خوار نیز مبین این حقیقت است که انسان هر عملی انجام می دهد نتیجه اش برای خود اوست حتی اگر ظاهرا برعکس باشد.(مولوی، 1373:ج1: 206)

کج وزیدن باد بر سلیمان نیز، یکی دیگر از مقولاتی است که بازتاب اعمال را نشان می دهد. از نظر مولوی تمام پدیده های دنیا به هم اتصال دارند و هر بخشی از آن کج شود به بخش های دیگر سرایت می کند. در این حکایت وقتی سلیمان از بادی که کج می وزد شکایت می کند؛ باد هم متقابلاً به او می گوید تو هم راست باش :

                بـاد بر تخت سلیمان رفت کــژ             پس سلیمــان گفت بادا کژمغژ

باد هم گفت ای سلیمان کژمرو             ور روی کژ از کژم خشمین مشو

                                                                                          (همان: 564)

یکی از نتایج گناه کردن، سیاه شدن دل است که در ظاهر نشان نمی دهد. خداوند در سوره اعراف آیه 146 می فرماید:سَاُصرِفُ عَن آیاتِی اَلّذِینَ یَتکَبَّرونَ فِی الأرضِ بِغَیرِالحَقِّ وَ إِن یَرَوا کُلُّ آیَهُ لَا یُومِنوُا بِهَا و إن یَرَوا سَبیلَ الرُّشدِ لا یَتِّخذوُهُ سَبیلا وَ إن یَرَوا سَبِیلا اَلغَی یَتَّخِذُوا سَبِیلَا ذَلِکَ بِأنَّهُم کَذَبُوا بِآیَاتِنَا وَ کانُوا عَنهَا غَافِلِین.

من آنان را که در زمین به ناحق و از روی تکبر دعوی بزرگی می کنند، از نشانه های حق روگردان می نمایم ؛ آنچنانکه به هیچ آیتی ایمان نیاورند و از سلوک راه هدایت استنکاف ورزند و بر عکس کجروی را طریقه خود اتخاذ می کنند، این بدبختی به سبب تکذیب آیات ما و اعراض از آن دامن گیرشان شده است. »

حکایتی دیگر در مورد مردی است که به شعیب می گوید، هر چه گناه می کنم ، اتفاق بدی برایم نمی افتد و اثر بدی از آن نمی بینم. شعیب به او پاسخ می دهد:

            بر دلت زنگــــــار بــر زنگـــارها               جمـــع شــد تا کور شد زاسرارها

  گــر زند آن دود بــــر دیگ نوی                آن اثــــر بنمایــد ار باشــد جوی

زاک هر چیـــزی به ضد پیدا شود               بــر سپیــدی آن سیه رسـوا شـود

  چون سیه شد دیگ پس تاثیر دود               بعــد از آن بر وی که بیند زود زود

                                                                                        (همان: ج2: 285 )

2-2-1.بازتاب نیت نادرست

به عقیده مولوی اعمال با نیت سنجیده می شوند و خود عمل هر چند با ارزش باشد اگر نیت درستی نداشته باشد و برای خدا نباشد بی ارزش است :

هین مکش بهر هوی این بار علم             تا شوی راکب تو بر رهوار علم

 (همان:ج1 :139)

در حکایت آتش سوزی در زمان خلیفه دوم، این مساله را بیان می کند که گر چه صدقهدادن موجب رفع بلاست اما اگر در راه خدا نباشد، تاثیری ندارد :

     بهر فخر و بهر بوش و بهر ناز                نــز برای ترس و تقوی و نیاز

                                                                                           (همان:149)

در جای دیگری هم به مساله نیت اشاره می کند و می گوید گاهی امساک کردن از انفاق بهتر است مانند کسانی که در زمان پیغمبر شتران زیادی قربانی می کردند اما چون به خاطر خدا نبوده ارزشی ندارد :

        از بسا امســــاک کز انفاق به             مال حق را جز به امر حق مده

                                                                                           (همان: 114)

2-2-2.حسد ورزی

در داستان وزیری که حیله ای ساخت تا عیسویان را گمراه کند، حسد را دخیل می داند و می گوید او به خاطر حسد بردنش بر قوم عیسی چنین مکری به کار برد و گوش و بینی خود را از دست داد :

آن وزیرک از حسد بودش نژاد                تا به باطل گوش و بینی باد داد

                                                                         (همان: 20)

منظور مولوی این است که هر چیز به سمت جنس خودش می رود. اگر کسی می خواهد خوبی برایش پیش آید باید خودش خوب باشد . اگر از جنس نور باشد به سمت نور می رود و اگر زشت باشد جفت او هم صفات زشت می شود.:

الخبیثات الخبیثیــــن حکمت است                زشت را هم زشت جفت و بابت است

         پس تو هر جفتی که می خواهی بر او               محـــو و هم شکل صفات دوست شو

  نور خواهـــی مستعد نـــــور شـــو               دور خواهی خویش بیــــن و دور شو

 (همان:145)

2-2-3. عهد شکنی

در مثنوی حکایتی نقل شده درباره درویشی که در کوه اقامت گزیده و برای مجاهدت با نفس، عهد کرده تلاشی برای به دست آوردن روزی نکند؛ مگر این که روزی اش با پای خود به سویش بیاید. مجاهده یکی از آداب صوفی گری است که درباره آن بسیار نوشته اند . از نظر قشیری مجاهده این است که انسان از آنچه دوست دارد بگذرد یعنی در برابر نفس بایستد:«خو باز کردن نفس از آنچه دوست دارد .»(قشیری،1388، 148) و این عمل را در نزد عوام به عمل بسیار بد می داند و در نزد خواص کوشش برای«صافی کردن احوال»(همان،149)و همچنین نظرش این است که گرسنگی و تشنگی و بی خوابی کشیدن آسان تر است؛ ولی تبدیل اخلاق بد به نیک مشکل است .

گفت آن درویش یارب با تو من                      عهد کردم زین نچینم در زمن

جز از آن میوه که باد انداختش                      من نچینـم از درخت منتعش

                                                                            (همان:ج2: 367)

مولوی در اینجا استدلال می کند که درویش در عهد خود فراموش کرد، «انشاءالله» بگوید .به همین دلیل او را امتحان کردند و مجبور شد عهد بشکند. البته تأثیر قضا و قدر را هم نباید فراموش کرد که چاه در راه می کند و امکان افتادن در آن زیاد است . پنج روز از درخت چیزی نمی ریزد و او گرسنه می ماند . بادی می آید و شاخه را به زمین نزدیک می کند و او تحریک می شود به خوردن آن :

جــوع و ضعف و قوت جذب قضا                    کـــرد زاهــــد را ز نذرش بی وفا

        چونک از امرود بن میـوه شکست                   گشت اندر نذر و عهد خویش سست

         هم در آن دم گوشمال حق رسید                   چشـــم او بگشاد و گوش او کشید

                                                                                        (همان)

    وقتی زاهد عهد خود را می شکند، اتفاق بدی برایش می افتد . بیست نفر از دزدان را در آن حدود دستگیر می کنند و او را هم همراه آنان می گیرند و دستش را قطع می کنند و وقتی می خواهند پایش را هم قطع کنند کسی او را می شناسد و از بلا می رهد؛ ولی خودش می گوید که من می دانم این بلا از کجا بر من رسید و نباید عهد خدا را می شکستم .

2-2-4. بی ادبی

قوم بنی اسرائیل بی ادبانه تقاضای غذای بیشتر می کنند و موجب قطع مائده ی آسمانی می شود . مولوی درباره این عمل آنها می گوید :

ابر بر ناید پی منع زکـــــــات              وز زنــــا افتــــد بلا اندر جهات

هر چه آید بر تو از ظلمات و غم             آن ز بی باکی و گستاخی است هم

                                                                                            (همان:ج1: 6)

این سخن نشان می دهد که از نظر مولوی، اعمال بد انسان ها در روزی دهندگی خداوند موثر است حال این عمل بد می تواند معنوی باشد مثل ندادن زکات یا جسمی باشد مثل زنا کردن .

بر اساس این ابیات، اثر بی ادبی تنها برای خود شخص نیست، بلکه تمام دنیا را به آتش می کشد. مولانا حتی خورشید گرفتگی را هم اثر بی ادبی و گستاخی می داند :

بی ادب تنها نه خود را داشت بد            بلکـــــــه آتش در همه آفاق زد

                                                                                                (همان: 6)

در جای دیگری داستان مردی را می آورد که به پیامبر بی احترامی کرد و نام او را بد به زبان آورد و به همین دلیل دهانش کج ماند (همان: 35)

 

2-2-4 زیاده خواهی

پیروی از هوای نفس سر منشأ همه گناهان است و هم اوست که انسان را به بدبختی می کشاند . امام باقر در این مورد فرموده اند: «همانا فرد هرگونه تندی و شتابزدگی می کند و کافر می شود و حسد ایمان را می خورد چنانکه آتش هیزم را می خورد.»( کلینی،1407:ج3 : 416)

حضرت علی نیز  می فرماید: «اگر هوای نفس را فرمانروای خود سازید و بی قید و شرط اطاعتش نمایید شما را کور و کر می کند و سرانجام مایه سقوط و هلاکت شما خواهد شد.»( آمدی،1427ق: 292)

در داستان پادشاه و زرگر، وقتی رسولان شاه به زرگر پیشنهاد می دهند که به سوی پادشاه بیاید و مزد خوبی بگیرد، او دچار زیاده خواهی می شود و شهر و دیار و فرزندان خود را به طمع مال رها می کند و نمی داند که چه سرنوشتی در انتظار اوست. مولوی می گوید مرد با دیدن مال و خلعت غره شد و با شادمانی آمد؛ اما نمی دانست که این خلعت خونبهای اوست:

مرد مال و خلعت بسیــــار دیــد                    غره شد از شهر و فرزندان برید

                     ...در خیالش ملک و عز و مهتــری                 گفــــت عزرائیل رو آری بـری

                                                                                    (مولوی ، 1373: 10)

2-2-5.بازتاب هم­صحبتی

هم­صحبتی با آدم های مختلف نیز عملی محسوب می شود که بازتاب های متفاوتی دارد. از نظر مولوی همنشینی تاثیر مهمی در آینده افراد دارد و آدم های جامعه مانند انارهایی هستند که اگر دانه دار و سالم باشند جامعه به واسطه آنها سالم می شود و اگر با مردان همنشین شوی خودت هم از زمره آنها قرار می گیری بنابراین بازتاب همنشینی با افراد، شبیه شدن به آنهاست . 

نار خندان باغ را خندان کند                  صحبت مردانت از مردان کند

(همان: 31)

قصه مرد روستایی که همیشه به خانه مردی شهری رفت و آمد داشت نمونه ای از همصحبت بد است که مولوی چند صفحه را به آن اختصاص داده و در نهایت نتیجه گرفته است :

این سزای آن که شد یار خسان              یا کسی کرد از برای ناکسان

این سزای آن که اندر طمع خام               ترک گوید خدمت خاک کرام

                                                                                (همان:ج3: 327)

           2-2-6.آزار خلق خدا

در داستان خورندگان بچه پیل، تمثیل جالبی می آورد  و نتیجه می گیرد خوردن بچه پیل، انتقام مادر را در پی دارد؛ زیرا خلق فرزندان خدا هستند  و آزار آنها موجب انتقام الهی است و دقیقا به همان شکل اجرا می شود درویشان بچه پیل را کشتند و خوردند پیل هم آنها را کشت. :

ای خورنده خـــون حق از راه برد             تا نیـــارد خون ایشانت نبرد

مال ایشان خون ایشان دان یقین               زانک مال از زور آید در یمین

                            (همان:310)

این قصه مربوط به درویشانی است که برای خوردن بچه فیل نقشه کشیدند؛ ولی یکی از آنها گفت این کار را نکنید چون این فیل مادر دارد و اگر بفهمد شما را زنده نمی گذارد. آنها گوش نکردند و فیل را کباب کردند و خوردند و همانجا خوابیدند. گله فیل ها که آمدند، مادر بچه فیل دهان آنها را بویید و فهمید که بچه ی او را خورده اند همه را پامال کرد و یا به اطراف پرت کرد و کشت و تنها آن یک نفر که از گوشت بچه اش نخورده بود زنده ماند .

2-2-7.بازتاب قتل

در داستان شاه و کنیزک، قتلی اتفاق می افتد.عامل قتل شاهی است که برای رسیدن به وصال کنیزکی، زرگر بی گناهی را می کشد. زرگر در هنگام مرگ می گوید:

آن کــه کشتستم پـــی مادون من          مـــی نداند کــــه نخسبد خــــون من

بر من است امروز و فردا بر وی است        خون چون من کس چنین ضایع کی است

                                                                                               (همان:ج1: 11)

این عقیده در میان مردم رواج دارد که خون مقتول، قاتل را رها نمی کند و روزی سزایش را می بیند. مولوی  در اینجا در ادامه گفتار زرگر برای تایید آن می گوید:

این جهان کوه است و فعل ما ندا       ســـــوی ما آید نداها را صدا (همان)

در قصه ای دیگر از مردی حکایت می کند که دعا می کند روزی حلال نصیبش شود و ناگهان گاوی به خانه او وارد می شود . او می پندارد این هدیه نتیجه دعا کردن اوست و گاو را می کشد اما صاحب گاو پیدا می شود و شکایت می کند . این قصه در زمان داود اتفاق افتاده است و او چنین حکم می کند که صاحب گاو در روزگار گذشته پدر این مرد را کشته است و باید تمام دارایی اش را به او می داد. در این داستان هم بازتاب قتل نشان داده می شود که با این که روزگار درازی گذشته است اما بالاخره قاتل رسوا شده و خونبها را می پردازد.

بعد از آن داوود گفتش کای عنود                      جمله مال خویش او را بخش زود

ورنه کارت سخت کرد و گفتمت                       تا نگـــــردد خام از وی استمت

                                                                                                (همان:501)

با این وجود مولوی معتقد است این مرد اگر به خاطر گاو، از پسر مقتول شکایت نمی کرد، رازش فاش نمی شد و خدا می پوشاند و گاو هم به عنوان خونبها برای پسر می ماند.

2-2-8.بازتاب ظلم

در داستان خرگوش و نخجیران، شیر به خاطر ظلمی که در حق جانوران کرده است؛ سرانجام در چاهی می افتد. شیر در ظاهر، ایجاد کننده ی چاه نیست؛ ولی اعمال او مانند چاهی است که هر چه ظلمش بیشتر شود عمیق تر می شود و بالاخره او را در خود فرو می کشد. مولوی معتقد است این چاهِ ظلم را خود شیر کنده بود و عاقبت در آن افتاد:

درفتاد اندر چهی کاو کنده بود             زانکه ظلمش بر سرش آینده بود

چاه مظلم گشت ظلم ظالمان                ایـن چنین گفتند جمله عالمان

از نظر مولوی ظلم کردن مثل کندن چاه است و هر چه بیشتر باشد چاه گود تر می شود تا روزی که موقع افتادن در آن باشد.

هرکه ظالم تر چهش با هول تر              عدل فرموده است بدتر را بتر

ای که تو از ظلم چاهی می کنی             از برای خویش دامی می تنی

                                                                 (همان:ج1: 55)

2-2-9.بازتاب منیت

در داستان امتحان کردن شیر گرگ را برای قسمت کردن گوشت شکارها ، «منیت» را نفی می کند و تأثیرات آنرا نشان می دهد :

چون ندیدش مغز و تدبیر  رشید             در سیاست پوستش از سر کشید

گفت چون دید منت از خود نبرد             اینچنین جــان را بباید زار مرد

                چون نبودی فانی انــدر پیش من            فــرض آمد مر تو را گردن زدن

                                           (همان: 125)

شیر از گرگ می خواهد سه حیوانی که شکارکرده اند تقسیم کند. گرگ با بی خردی شکارها را از بزرگ به کوچک تقسیم می کند و برای شیر و خودش و روباه سهمی در نظر می گیرد . شیر عصبانی می شود که در جایی که من هستم چرا از من و ما سخن میگویی و او را می درد؛ اما تقسیم کردن روباه بدون در نظر گرفتن خود، موجب می شود که همه آنها نصیب روباه شود .

     گفت چون در عشق ما گشتی گرو           هــر سه را برگیر و بستان و یرو

   روبها چـــون جملگی ما را شدی             چونت آزاریم چـون تو مـا شدی

                                                                                            (همان:126)

رسیدن به این مرحله نیز به سادگی امکان پذیر نیست و برای آن باید زحمت فراوان کشید اما نتیجه خوبی در پی دارد. این مرحله را در عرفان مقام«طمس» یا فنا می نامند و رسیدن به آن بسیار دشوار است:

ازدل و از دیده ات بس خون رود              تـــا ز تو این معجبی بیرون رود

                                                                                           (همان:130)

پس از ذکر ماجرای نحوی و کشتیبان  و شکستن دل کشتی بان توسط مرد نحوی، استدلال می کند که هر کس دچار سودا باشد در روز عرضه اعمال رسوا می شود. نحوی علمی داشت که به درد دریانوردی و شنا گری نمی خورد و زمانی که کشتی غرق شد با علم خود کاری نمی توانست بکند اما کشتیبان که علم نحو نمی دانست به واسطه فن شناگری توانست خود را نجات دهد به نظر مولوی علمی که نتواند انسان را در موقع لزوم یاری کند سودایی است و موجب رسوایی:

                  هر که چون هندوی بد سودابی است       روز عرضــش نوبت رسوایــی است

                  چــون ندارد روی همچــــون آفتاب        او نخواهد جـز شب همچون نقاب

                  برگ یــک گل چـون ندارد خـــار او        شـــــد بهاران دشمن اســرار او

                  وانک سر تا پا گل است و سوسن است       پس بهـار او را دو چشم روشنست

                                  (همان:125)

2-2-10. تن پروری

در آثار صوفیان، راجع به جسم و جان فراوان بحث شده است و همگی متفق بر ترجیح پرورش جان و روح هستند به طوری که تن را به حیوان تشبیه می کنند. در یکی از حکایات مثنوی، صوفی ای در خانقاهی اطراق می کند و شب موقع غذا خوردن یاد خرش می افتد و به خادم سفارش می کند به او رسیدگی کند؛ اما خادم علی رغم قولی که داده به سراغ خر نمی رود و او گرسته می ماند. صبح که صوفی به سراغ خر می رود و سوارش می شود می بیند که او ناتوان است و می فهمد خادم به او نرسیده است . مولوی در اینجا خر را نماد روح می داند که به آن رسیدگی نشده و به همین سبب، به عنوان وسیله ای که قرار  است صوفی را به مقصد برساند، ضعیف عمل می کند .(مولوی، 1370: ج1: 172)

تا تو تن را چرب و شیرین می دهی            جوهــــر خود را نبینی فربهـــــی

                                                                                             (همان: 172)

در این داستان بهیمه در نقش جوهر نمایش داده شده است که چون به او رسیدگی نشده بیمار شده است .

2-2-11.بازتاب ناسپاسی

کفران نعمت گناهی بزرگ است که متصوفه و عرفا از آن نهی کرده اند. کفر نعمت و عدم شکر موجب قطع روزی دانسته شده است. با همین دیدگاه است که سعدی در گلستان می فرماید:

«منت خدای را که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت»

یکی از داستان های مثنوی نیز حکایت باز پادشاه و کمپیرزن است . در این حکایت باز شکاری مخصوص شاه که فرار می کند و به خانه کمپیرزن می رود . او که شناختی از باز ندارد او را در قفس می اندازد و ناخن هایش را کوتاه می کند و به او کاه می دهد و به خیال خود به او رسیدگی می کند ولی کارهایی که او برای باز انجام می دهد مناسب باز نیست و او از این که از شاه دور شده و این مصیبت افتاده غصه می خورد . نتیجه ای که مولوی از این داستان گرفته، این است که انسان وقتی از خدا دور شود دچار کسانی می شود که قدرش را نمی شناسند و در ناراحتی و عذاب می ماند.

گفت هر چند این سزای کار توست          کــه نباشی در وفای ما درست

            چون کنـــی از خلد در دوزخ فرار          غافــل از لا یستوی اصحاب نار

            این ســزای آن که از شـــاه خبیر        خـــیره بگریزد به خانه گند پیر

                                                                      (مولوی، 1373: ج1::175)

اهل سبا نیز آدم های ناسپاسی بودند که خداوند به آنها آسایش و نعمت فراوان داده بود ولی چون آنها ناسپاسی کردند جزایش را دیدند :

                 تو نخــــواندی قصه اهل سبا                   یا بخواندی و ندیدی جز صدا

                 ...شکر آن نگذاردند آن بندگان                  در وفا بودند کمتر از سگـــان

                                                                                            (همان:315)

از دیدگاه مولوی فراموش کردن نعمت و شکر نگذاردن آن موجب می شود که راه نعمت بسته شود :

ناسپاســـــی و فراموشــــی تو                        یاد ناورد آن فراموشــــی تـــــو

لاجرم آن راه بـــر تو بسته شـد                 چون دل اهل دل از تو خسته شد

                                                                                         (همان: 316)

2-2-12.بازتاب تقلید کورکورانه

در حکایت صوفی که خر او را صوفیان دیگر فروخته و با آن سوری مهیا کرده اند، بدون این که درویش با خبر باشد، بحث تقلید را مطرح می کند. نتیجه تقلید کورکورانه صوفی از دیگران، برای خوشگذرانی، عقل او را سست کرده و حواس او را از ضروریات دیگر پرت می کند.

          زان که آن تقلید صوفی از طمــــع                     عقــــل او بربست از نور و لمع

طمع لوت و طمع آن ذوق و سماع                       مانــــع آمد عقل او را زاطلاع

                                                                                              (همان:183)

2-3.نتیجه اعمال برای دیگران

2-3-1.نتیجه اعمال برای همگان

بازتاب اعمال فقط برای شخص عامل نیست بلکه نتیجه اش به دیگران هم می رسد . وزیری که نسخه های ناهمگون برای مسیحیان پیچیده بود خودش را کشت اما بعداز او در میان آن چند تن اختلاف افتاد که نمی دانستند همه از مکر وزیری بوده است. در ادامه مولوی از نوع کشت سخن می گوید و این که بذر هر چه باشد بارش نیز همان خواهد بود و برای اثبات این معنی گردو را مثال می زند که اگر مغز داشته باشد روح دارد وگرنه بی فایده است :

تخم های فتنه ها کاو کشته بود                آفت سرهای ایشان گشته بود

                                                                                              (همان:31)

شاه مانند آب حوضی است که در جوی هایی روان است اگر آب آن خوب باشد آب جوی ها هم خوب است و نتیجه این که اخلاق اطرافیان شاه از خوی او منشا می گیرد .

  شه چو حوضی دان و هر ســـو لوله ها              وز همـــه آب روان چــون دول ها

  چون که آب جمله از حوضی است پاک               هر یکی آبـــی دهد خوش ذوقناک

                                                                                         (همان: 116)

عصیان از گناهانی است که تاثیر بدی دارد و مهمترین اثر خود را در زندگی حضرت آدم گذاشته که به تمام فرزندان وی نیز رسیده است. بازتاب عملی که یک نفر مرتکب شده و نتیجه اش دامن تمام نسل او را گرفته و تا ابد ادامه دارد. پس گاهی می شود که عملی چنین نتیجه ای داشته باشد .

دامن او گیر کاو دادت  عصا                 در نگر آدم چها دید از عصا

                                                                                     (همان:  88)

2-3-2. برگشتن نتیجه عمل به فرزندان و خویشان

یکی از آثار اعمال انسان، بازگشت عمل به خود یا نزدیکان است. به این معنی که اگر انسان کاری را انجام دهد خواه درست یا نادرست، این عمل بازتابی دارد که نتایج آن فوراً یا در دراز مدت ظاهر می شود. بازگشت نتیجه اعمال ممکن است به خود یا نزدیکان انسان برسد. در کلام معصومین اقوال فراوانی از این قبیل یافت می شود که «کَما تُدینَ تُدَان» (سبزواری، 1360،ج4: 622) هر طور جزا دهی همانطور جزا داده  می شوی. «کَما تَزرَعُ تَحصُد»(همان: 623)هر طور کشت کنی همانطور درو خواهی کرد. در داستان صوفی و فقیه و علومی که بی اجازه به باغی رفته اند ، صاحب باغ برای این که آنها را ادب کند با تمهیدی آنها را از هم جدا می کند و پس از کتک زدن از باغ بیرون می کند . باغبان وقتی به علوی می رسد او را متهم می کند و حرفهای بدی به او نسبت می دهد اما مولوی با این که خود اهل سنت است از او دفاع می کند و می گوید باغبان اگر حلال زاده بود چنین حرف هایی نمی زد و این طرز فکر به خاطر بدکاره بودن مادر اوست:

هر که باشد از زنا وززانیان                     این برد ظن در حق ربانیان

گر نبودی او نتیجه مرتدان                   کی چنین گفتی برای خاندان

 (همان240)

پس عقیده مولوی این است که رفتار پدر و مادر بر کودکان و اعقاب آنها اثر می گذارد .

نتیجه گیری

با توجه به مطالبی که بیان شد، به این نتیجه می رسیم که در نگاه مولوی، اعمال انسان چه نیک و چه بد، همانند انعکاس صدا در کوه، به سوی انجام دهنده اش بر می گردد؛ اما این بازگشت اشکال مختلفی دارد. در حکایات مثنوی چند نوع عمل و عکس العمل وجود دارد . مولوی درمورد بازتاب اعمال معنوی انسان و نیت درونی اش اعتقاد دارد که این نوع اعمال اگر نیک باشد موجب پالایش دل می شود و انسان می تواند از طریق آن به مقامات بالای عرفانی برسد و چشم دلش باز شود؛ اما اگر این نوع اعمال از نوع منکرات باشد مثل حسد و نیات بد، دل را سیاه می کند به طوری که انسان دیگر نمی تواند معنویت را در دل خود حس کند از سویی اعمال دیگری مانند: دعا کردن، همت کردن و تلاش کردن، نتیجه اش رسیدن به مقصد است. اعمالی همچون: شکر کردن یا عدم شکر کردن نیز در نگاه مولوی در دنیا بازتاب دارد؛ همچنانکه در مورد بی ادبیِ بنی اسرائیل خدا آنان را مورد غضب قرار داد و نعمت را از آنها گرفت. گاهی برخی اعمال به نظر گناه نمی آید؛ اما بازتاب آن سنگین است، مانند زیاده خواهیِ زرگر که موجب قتل وی شد . بازتاب اعمال از نگاه مولوی بُعد دیگری هم دارد که وسیع تر از بعد فردی است و آن رسیدن نتیجه ی اعمال به دیگران است . نتیجه ی اعمال پدر و مادر می تواند گریبان فرزند را بگیرد. اعمال شاه به تمام مردم نفع یا ضرر می رساند . به طور کلی مولوی بازتاب اعمال را بیشتر در دنیا مطرح می کند گر چه اعتقاد دارد در دنیای دیگر هم اعضای بدن بر گناه و ثواب گواهی می دهند؛ اما تاکید بیشتر وی بر پاداش و کیفر این جهانی است و به طور کلی نظر مولوی را می توان به این نحو تقسیم بندی کرد:

آثار اعمال معنوی مثل ریاضت کشیدن، موجب پاکی و صفای دل و نزدیک شدن به خدا ست.

آثار اعمال معنوی منفی مثل افکار پلید، موجب سیاه شدن دل و دوری از خداست.

آثار اعمال ظاهری مثل قتل، آزار دادن مردم، یا اعمال خیر و نفع رساندن به مردم موجب بازگشت بدی ها و شر یا خیر آن به خود انسان یا بازماندگان است.

 

منابع

قرآن کریم.

آمدی. عبدالواحد.کلمات قصار امیر المومنین (ع).ترجمه محمد علی انصاری.1427ق. قم: امام عصر.

اکبرآبادی. ولی محمد. شرح مثنوی مولوی موسوم به مخزن الاسرار. به اهتمام نجیب مایل هروی. 1386.چ2. تهران: قطره.

رجایی بخارایی.احمدعلی.«فرهنگ اشعار حافظ». 1364.تهران: انتشارات علمی.

سبزواری. هادی. شرح غرر الفراید. به اهتمام مهدی محقق.1360. تهران. موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک کیل شعبه تهران با همکاری دانشگاه تهران.

فروزانفر. بدیع الزمان. شرح مثنوی شریف. تهران: زوار.

قشیری.ابوالقاسم. رساله قشیریه. به کوشش بدیع­الزمان فروزانفر.1388. چاپ چهارم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

کاشانی. مصباح الهدایه. تصحیح جلال­الدین همایی.1323. تهران: چاپخانۀ مجلس.

کلینی. یعقوب. الکافی. 1407ق.تهران .دارالکتب الاسلامیه.

مولوی. جلال الدین محمد. مثنوی معنوی.1373. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.

مولوی. جلال الدین محمد. دیوان شمس. 1384. تهران : طلایه.

هجویری. ابوعلی عثمان.کشف المحجوب. به اهتمام والنتین ژوکوفسکی.1926. لنینگراد:مطبعۀ دارالعلوم.

همایی.جلال الدین. مولوی نامه. 1362.چ5، تهران: آگاه.

 



[1] .دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری maryamjahed@ymail.com-09127210293

 

[2] .دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری-mahammadian@hsu.ac.ir-09151711822

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد